سلام
ديشب ،
در شب ارزو ها ،
در حرم بانو ،
موهبتي نصيبم شد که فکر ميکنم شايد هيچ وقت ديگه برام تکرار نشه !
ديشب در مغرب حرم ،
بوسيدم جايي که هميشه محل قدمهاي ديگران بود و شلوغ !
اون هم به لطف جا نداشتن و نبودن موکت و زير انداز در وقت نماز
وقتي که با چادر مشکي در زمين سنگ فرش حرم تکبير گفتم و به نماز ايستادم
خدا رو شکر کردم که به بهانه ي سجده ي شکر ، ميتونم ببوسم جايي رو که هيچ وقت ديگه جرات خم شدن و به سجده رفتن و بوسيدن اونجا رو نخواهم داشت
ممنونم بانو .
ممنونم که منو
منِ بي خيال رو
منِ غرق در دنيام رو
بدون هيچ برنامه ريزي قبلي
گردوندين و گردوندين و درست در شب ارزوها به حرمتون رسوندين
به صرف نماز جماعت
با اينکه حتي فرصت نشد يه زيارت نامه بخونم يا داخل حرم بشم
بوسيدن غبارهاي سنگفرش حرمتان بسيار گواراي وجودم شد
و همين هديه براي شب ارزهاي من کافي بود
حتي اگر هيچ کدام از ارزوهايم واقعي نشوند
درباره این سایت